با قلم ساموئیل کرماشانی
0046720303668
تعریفی کوتاه در باره مدافع حقوق بشر و
پیامی کوتاه برای فعالین حقوق بشر و تعریفی کوتاه از مدافع حقوق بشر کسی یا کسانی که خود را مدافع حقوق بشر میدانند نمیتوانند نسبت به رویدادهای دیگر نقاط جهان بی تفاوت باشند اگر بی تفاوت بودند بدانید که مدافع حقوق بشر نیستند و فقط با حقوق بشر بازی میکنند برای رسیدن به نام و نشانی دست به این کار میزنند و بنظر ما این نوع عملکردها یعنی ضایع کردن اسم و نام حقوق بشر.
یک مدافع حقوق بشری باید خود را از تمامی آنچه بعنوان فقر فرهنگی میباشد رها سازد و خود را از این دردها پاک و مبری کند تا به یک انسان کامل تبدیل بشود.
اگر شما در چهارچوب یک حزب سیاسی دارید از حق و حقوق اعضای خودتان بنام حقوق بشری فعالیت میکنید در اصل دارید به این نام خیانت میکنید و بهتر است این نام را از خود جدا نموده و از این مسخره بازی دست بردارید کسانی که این نام را بر خود مینهند باید اول اصول حقوق بشر را چند باری مطالعه بکنند و بخوبی خود را از آنچه بعنوان خرده شیشه در داخل مخشان وجود دارد پاک کنند و با دلی فراوان و قلبی باز و بشردوستانه و انسانگرا پا را به عرصه فعالیتهای حقوق بشری بنهند.
برای نمونه ما چه ایرانیان و چه کردها وقتیکه میخواهیم از کسی انتقاد کنیم دست به حمله شخصی و ترور شخصیتی میزنیم و یا فوش خانوادگی میدهیم و یا به پدر و مادر طرف مقابلمان دست به حمله لفظی میزنیم و این همه رفتارهای ناسالم از یک فقر فرهنگی برمیخیزد و این نوع عملکردها انسانهای این مناطق را به سوی کینه توزی و انتقامجویی سوق میدهد و این نوع رفتارها باعث تفکیک جامعه به چند دستگی میشود و در برابر یکدیگر سنگر میگیرند و به آنچه لزوم یک اتحاد عمل باشد دست نمیابند و دلیل این عملکردها برمیگردد به محیطی که انسانها از آنجا آمده اند و فقر فرهنگی و نادانی باعث چنین رفتارهای میشود که نباید بشود.
برای نمونه اکثریت ایرانیان به این مسائل خیلی حساسیت نشانمیدهند که اگر یک نفر غیر فارس در ایران این را بر زبان بیاورد که بگوئید ما میخواهیم از ایران جدا بشویم و چونکه حق و حقوق انسانی ما پایمال میشود بلافاصله دست به عربته کشی میزنند و دچار هیستریکی شده و دستور فتوا و قتل را صادر میکنند این هم برمیگردد به همان فقر فرهنگی و کوتهفکری و کوته اندیشی در یک جامعه سرکوب شده.
و یکی دیگر از فقر فرهنگی ما ملتهای خاورمیانه ای که خیلی خطرناک میباشد آن هم شخص پرستی و از یک انسان بتی ساختن است و چنین عملکردی از یک فقر فرهنگی کشنده سرچشمه میگیرد که خود با دست خویش یک دیکتاتور خون خوار و خونآشام و یک شکنجه گر میسازیم و بعدا به آسانی از دستش خلاصی نمیشویم تا اینکه برای چند دهه ما را و نسل ما را سرکوب و شخصیت انسانی ما را درهم بکوبد و همین که خقلیات ایرانی و روانتجاوزدیده از همین نقطه سرچشمه میگیرد.
دوستان باید در مورد اینکه کسانی که تا فوقالیسناس خوانده باشند و یا دکترا داشته باشند که دارای فقر فرهنگی نیستند صادق نیست در اینجا میخواهم در باره درست شدن فقر فرهنگی توضیح بدهم.
در یک سیتسم مخوف پلیسی دیکتاتوری حتئ اگر تدریس بالای وجود داشته باشد و انسانها در زیر سلطه دیکتاتورها دکترا داشته باشند باز دارای فقر فرهنگی هستند به دلیل اینکه در جامعه ای که این فرد تدریس نموده است آزادی بیان وجود ندارد و همه خواستهای فردی و انسانی و اندیشهای فردی این فرد به طور آزادانه بیان نشده است و به این فرد اجازه داده نشده است آنچه اشتباه است و آنچه درست است امتحان کند و همه خواستهای ایشان در سینه اش آنهم با ترس و وحشت زندانی نموده است و در نهایت به کینه تبدیل شده است و نهایت این کینه خشونت است و جواب هر انتقادی با خشونت تمام میشودو چون این خواستها قبلا ملایم بوده اما با مرور زمان این خواستها به غرایز کینه توزانه و انتقادجویانه تبدیل میشود این حرف بنده نیست بلکه این حرف تمامی روانشانسان دیگر نیز هستش که چنین وضعیتی باعث بی ثباتی جامعه و کشمکش نزاعی و درگیری خشونت آمیز میشود.
و چگونه میتوان از یک جامعه سرکوب شده که تمامی خواستهای فردی و اندیشها و ایدهای فردی در آن جامعه از فرد منع شده باشد و آزادی بیان وجود نداشته باشد و آزادی ابراز آنچه بعنوان ایده ها و اندیشهای فردی انسان هستش در درون سینه های فرد زندانی شده باشد و روح و روانی سرکوب شده در زمان طفولیت درهم کوفته باشد چگونه میتوان ازش انتظار یک مدافع سالم و صحیح حقوق بشری از افراد چنین جامعه سرکوب شده داشت؟
جامعه که روانش ناسالم باشد نمیتواند از همنوعانش دفاع کند چرا چون روان افراد این جامعه در زیر فشار منگنه یک نظام مخوف سرکوبگر دیکتاور لهه شده است و سیستمی تمامیت خواه که تمامی خواستهای فردی و انسانی و حق و حقوق فردی و اجتماعی از همه سلب شده باشد آیا چه انتظاری باید از افراد این جامعه داشت که خود را از همه دردها و رنجهای نهفته در زمان طفولیت سرکوب شده بیاید یک مدافع حقوق همنوعانش از آب بر آید؟
و در عین حال هم بگویم رهایی از دست این رنج و دربیدرمان آسان نیست که جامعه ما گریبانگیرش هستش و برای رهایی از چنگ این درد نیازمند به میان 100 تا 2000 سال میباشد که تا نسل آینده را طوری پرورش داده بشوند که از این درد و رنجها مبری بشوند و چگونه میتوان از یک جامعه بیمار انتظار همه چیز را داشت در صورتیکه در این جامعه فردپرستی و شخص پرستی بیداد میزند وانسانهای که حقوق فردی خویش را بخوبی نشناسند نمیتوانند حقوق دیگران را رعایت کنند و اگر بلبل وار در باره حقوق بشر حرف بر زبان می آورند فقط از دهن به دهن بصورت پراکنده شنیده اند و ریشه ای این حق و حقوق را بخوبی نمیدانند و در باره ریشه یابی این موضوع دست به مطالعه عمیق نزده اند و هنوز حق و حقوق فردی و خواستهای فردی خویش را بخوبی نمیدانند و نمیشناسند و نمیتوانند در عمل و در رفتارشون اثبات کنند که حق و حقوق فردی خویش را بخوبی شناخته باشند.
بله ما ایرانیان در باره حق و حقوق برابری حرف به میان می آوریم اما افسوس در عمل صفر هستیم تازه کمی از صفر هم پافراتر گذشاته ایم به آسانی حقوق دیگران را زیر پا میگذاریم و بدون اینکه حتی یک لحظه احساس پیشمانی بکنیم دروغ زیاد میگوئیم و راستگو نیستیم اهل سرهمبندی و چانه زدن هستیم و در عمل هیچ و صفر هستیم در حرف زدن هیچ کم و کثری نداریم لاکن در میدان عمل صفر وسرگردان هستیم.
کوتاه و مختصر بگوئیم تا انسانها به تمامی حق و حقوق فردی و انسانی خویش را نشناسند نمیتوانند یک مدافع حقوق دیگران و یا حقوق بشر بشوند اول باید دست به خودشناسی زد البته خودشناسی به این معنا نیست که بقیافه خود بنگرند بلکه خودشناسی عبارتند از دانستن در باره شعور و کرامت خویش دانستن در باره شعور و کرامت انسانی و مرزی که نباید انسانها وارد آن بشوند که باعث درد و رنج انسانها و همنوعان خویش بشود.
در اصل کسی و یا کسانی که ادعای مدافع حقوق بشر میکنند باید به این اصل زیر پایبند باشند و اگر این اصول زیر را رعایت نکردند بدانید بدترین دشمن حقوق بشری هستند.
1 دفاع از حقوق همه انسانهای که بنوعی حقوقشان توسط حاکمان و یا ظالمان پایمال شده است بدون هیچ چشم اندازی.
2 سر از پا نشاختن و بدون هیچ نوع تبعیضی باید از حقوق همه انسانهای ستمدیده دفاع نمود و نباید در این راستا فرق میان این و اون را گذاشت باید بطور یکسان و متساوی از حقوق همه دفاع نمود.
3 یک مدافع حقوق بشری نباید به هیچ عنوان فرق و تبعیض میان زن و مرد قائل بشود اگر چنین کاری بکند بدان خلاف قوانین حقوق بشری عمل نموده و از دیدگاه انسانی چنین عملی مردود میباشد.
4 کسانی که خود را مدافع حقوق بشر میدانند باید در این راستا بطور یکسان عمل بکنند اگر در یک جا دیدند که حقوق فردی و انسانی کسی و ملیتی پایمال میشود بلافاصله وارد عمل بسوند و جلو چنین ناعدالتیهای را بگیرند و از حق و حقوق فردی این انسان دافع کنند اگر کرد است اکر یک فارس است اگر یک عرب است اگر یک ترک است و اگر یک بلوچ است و یا متعلق به هر ملیتی که باشد باید به یاریش رفت و از حقوقش دفاع نمود چرا چون او یک انسان است و دارای حق و حقوقیست که شما دارید بنابر این باید در زمینه حقوق بشری سر از پا نشاخت.
برای نمونه امروز ما کمپ الولید داریم که نزدیک به 160 نفر از هموطنان کردمان اونجا گیر افتاده اند و در زیر سخترین وضعیتی ناروشن بر سر میبرند البته تنها کردها اونجا نیستند بلکه نزدیک به 360 نفر از ملیتهای مختلف در آن کمپ بر سر میبرند و در یک شرایط بسیار سخت و دشوار بر سر میبرند بنظر بنده باید از حقوق این افراد دافع نمود و اینها هم انسان هستند دارای حق و حقوقی هستند که همه انسانها دارند چرا این انسانها از حق و حقوق خویش محروم بشوند.
در کنار این همه مصیبتها ما کمپ اشرف داریم همراه با کمپ لیبرتی که آنها هم انسانهای مثل من و تو میباشند و این انسانها در حال حاضر در یک شرایط بسیار سخت و دشواری بر سر میبرند و باید در حقیقت از حق و حقوق این انسانها دافع نمود و جلو آنچه بعنوان آخوند ساخته در عراق که هر روز یکی یا دو نفر از این عزیزان جان خود را میسپارند و بدلیل نبودن داروی کافی و مواد داروی و غذای رنجمیبرند بنابر این آنها هم مثل من و مثل شما و مثل همه انسانهای دیگر دارای حقوقی متساوی هستند باید از حقوق این عزیزان دفاع نمود.
بنظر ما هر کسی که از حقوق این انسانها چشم پوشی بکند و خود را مدافع حقوق بشر بداند در اصل دارد به نام و اسم حقوق بشر خیانت میکند و درز یر عبای این نام برای دشمنان بشریت کار و تلاش میکند.
اشرفیان هم انسان هستند و باید ازشون دافع نمود دفاع از ساکنین کمپ اشرف حق همه انسانهای آزاد اندیش و آزادیخواه میباشد که خود را مدافع حقوق انسان میدانند در اصل اشرفیان همانهای هستند که از چنگ شکنجه و اعدام و از ترس جان دیار و خانه و خانواده خویش را ترک نموده اند تا در امان باشند اما افسوس در داخل مرزهای کشورهای دیگر در امان نبوده و نیستند از ترورهای ترکیه گرفته تا سویس ایتالیا و پاکستان و اروپا و عراق همیشه جان این عزیزان در خطر مرگ بوده توسط جلادان تشنه بخون انسان تهران.
رژیم ایران و اعدامهای پی در پی در ایران و شکنجه های قرون وسطی و تجاوز به زنانیان سیاسی.
مثل همان که در بالا در باره اش حرف زدم بعملت فقر فرهنگی باعث پیروزی یک دیکتاتور مخوف مذهبی در ایران شد که امروز در طول 3 دهه است ما ایرانیان گریبانگیر دست چنین ظالمانی بی رحم گیر افتاده ایم زنان و دختران ایرانی تحت عنوان بدحجابی سرگوب میشوند و حتی با هتک حرمت روبرو میشوند بله حرف من هم همین است اگر فقر فرهنگی نبود اگر نادانی و نفهمی نبود حالا حال ما از حال دیگرکشورهای دموکراتیک بدتر نبود اگر بهتر نبود.
رژیم ایران برای بقای نظام خونخوارش کشتار و ترور ایرانیان را بخارج مرزهایش کشاند و باعث جان خیلی از فعالان مدنی و حقوق بشری شد که در تاریخ ثبت شده است.
دورد بر آزاد هزارا درود بر روان پاک جانباختگان راه آزادی و برابری و انسانیت.
مرگ بر دیکتاتورهای خونخوار چه دینی و چه غیر دینی.
با سپاس فراوان ساموئیل کرماشانی 2012/9/9
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر